جدول جو
جدول جو

معنی بی عاطفه - جستجوی لغت در جدول جو

بی عاطفه
کسی که رحم و شفقت نداشته باشد، بی مهر، نامهربان
تصویری از بی عاطفه
تصویر بی عاطفه
فرهنگ فارسی عمید
بی عاطفه
(طِ فَ / فِ)
مرکّب از: بی + عاطفه، بی مهر. بی عطوفت. سنگدل. بی رحم. که قوای انفعالی وی ضعیف باشد. رجوع به عاطفه شود
لغت نامه دهخدا
بی عاطفه
نامهربان و بی مهر
تصویری از بی عاطفه
تصویر بی عاطفه
فرهنگ لغت هوشیار
بی عاطفه
بی محبت، سنگین دل، سردمهر، نامهربان، بی روح، خشک، سرد
متضاد: باعاطفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طِ فَ / فِ)
حالت و چگونگی بی عاطفه. بی مهری. بی رحمی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیعاطفه
تصویر بیعاطفه
بی رحم بی شفقت سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عاطفگی
تصویر بی عاطفگی
سنگدلی پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
بی عطوفتی، سردمهری، سردی، نامهربانی
متضاد: باعاطفگی، بی روحی، خشکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بامحبت، پرمهر، رئوف، عطوف، مشفق، مهربان
متضاد: بی عاطفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سترون، عقیم، نابارور
متضاد: نطفه دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد